هلوبلاگ پزشکی علمی فرهنگی هنری اقتصادی وعجایبو دانستنیهای نادانسته دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : محدثه حلوانی
همسركشي يكي از شايعترين قتلهاي خانوادگياست و البته مثل هر قتل ديگري تاثيرات جبرانناپذيري بر جاي ميگذارد. البته بسياري از همسركشيها بخصوص اگر زنكشي باشد، بيشتر اتفاقي و بدون برنامهريزي قبلي اتفاق ميافتد، در حالي كه شوهركشي معمولا با برنامهريزي قبلي است. يكي از اين پروندهها مربوط به مرد جواني بود كه در يك لحظه از دست همسرش عصباني شده و او را به قتل رسانده بود. متهم كه تقريبا 40 ساله بود، قبل از اينكه از سوي ماموران شناسايي شود يا حتي ماموران در جريان قتل همسرش قرار گيرند، خود را به پليس رسانده و گفته بود كه زنش را كشته است. البته آنطور كه در گزارش پرونده آمده است، اين مرد بعد از اينكه مرتكب قتل شده بود، جسد همسرش را به خارج از شهر برده و به آتش كشيده بود. او در بازجوييها به قتل اعتراف كرد و گفت براي از بين بردن جسد همسرش، او را آتش زده است. اين مرد همه جزئيات را براي پليس و نزد بازپرس توضيح داده و صحنه قتل را هم بازسازي كرده بود. وقتي پرونده براي صدور كيفرخواست نزد من آمد، آن را بدقت مطالعه كردم. جزئياتي كه متهم در مراحل مختلف بازجويي نوشتهبود، همگي نشان ميداد كه او در گفتههايش صادق بوده و همه چيز را به صورت واقعي اعتراف كرده است. براساس مدارك موجود در پرونده و آخرين دفاعيات متهم و درخواست اوليايدم، كيفرخواست را صادر كردم و به تاييد دادستان وقت هم رسيد. پرونده به دادگاه رفت و متهم براي بيان دفاعيات خود در جايگاه حاضر شد. من خودم به عنوان نماينده دادستان در جايگاه حاضر شدم و كيفرخواست را خواندم و جزئيات را توضيح دادم. اين مرد در ابتدا با همسرش مشاجره كرده بود. البته اين مشاجرات مدتها بود كه بين اين زوج ادامه داشت تا اينكه شب حادثه متهم كنترل خود را از دست داده و بعد از اينكه با همسرش جر و بحث كرده بود، او را با دستانش خفه كرده بود. متهم ميگفت: وقتي دستانم را از دور گردنش باز كردم، متوجه شدم چه اتفاقي افتاده و من چه كردهام. اين مرد وقتي به خودش آمده و ديده بود كه همسرش را كشته، از ترس جسد او را داخل ماشين گذاشته و به بيرون از شهر برده و در آنجا با بنزين آتش زده بود. چند ساعت بعد از اين حادثه دچار عذاب وجدان شده و خود را به ماموران معرفي كرده بود. او يكي از معدود متهماني بود كه از زمان حضورش در دادگاه گريه ميكرد. او بسيار دچار عذاب وجدان بود و بشدت از كاري كه كرده بود ناراحت بود. وقتي قاضي از او خواست تا در مورد كاري كه كرده، توضيح دهد و بگويد چرا دست به قتل همسرش زده، فقط گريه كرد و گفت كه ميخواهد هرچه زودتر اعدام شود و نميخواهد بيشتر از اين به اين وضعيت ادامه دهد. ميگفت طاقت زندان و اين همه عذاب كشيدن را ندارد و هرشب خواب همسرش را ميبيند. گريههاي اين مرد آنقدر شديد بود كه اوليايدم را هم تحتتاثير قرار داد. متهم حتي نتوانست آخرين دفاعيات خود را انجام دهد و وكيلش به جاي او دفاع كرد. وكيل از اوليايدم درخواست بخشش كرد و از آنها خواست كه از قصاص گذشت كنند. نكته جالب اين است كه اوليايدم از اهالي غرب كشور بودند. مردم غرب كشور به خاطر بافت منطقهاي و قبيلهاي كه دارند تعصبات شديدي دارند و براحتي گذشت نميكنند. آنها تازماني كه به اين اطمينان نرسند كه طرف مقابل متنبه شده است، اعلام گذشت نميكنند. در پايان جلسه دادگاه در حالي كه ماموران تلاش ميكردند متهم را آرام كنند و او را از دادگاه خارج كنند اوليايدم گفتند كه قصاص نميخواهند. گفتند كه قصاص نميكنند و ميخواهند ببخشند. همه در دادگاه تعجب كردند كسي باور نميكرد كه پدرمقتول به اين راحتي اعلام رضايت كند و از قصاص قاتل دخترش بگذرد. وقتي اين مرد گفت كه ميخواهد رضايت بدهد چون فكر ميكند دامادش به اندازه كافي تنبيه شده، مرد متهم بسيار شديدتر گريه كرد. او ميگفت كه اين گذشت، عذاب وجدان او را شديدتر ميكند و زندگي را برايش سختتر. با اين حال اولياي دم گفتند فقط تنبيه او را ميخواهند و فكر ميكنند تا اينجا ديگر بس است. اين رضايت، تعجب همه قضات را برانگيخت چراكه از معدود اتفاقاتي بود كه ممكن است در يك پرونده رخ دهد. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
|||||||
![]() |